جدول جو
جدول جو

معنی غربت دیده - جستجوی لغت در جدول جو

غربت دیده
(سُ تَ / تِ)
آنکه از شهر و وطن خوددور و مهجور باشد. غربت زده. (آنندراج) :
جای عنبر را کف بی مغز نتواند گرفت
جام غربت دیده را صبح وطن خمیازه است.
صائب (از آنندراج).
- امثال:
غربت دیده مهربان باشد. (امثال و حکم دهخدا ذیل غربت)
لغت نامه دهخدا
غربت دیده
آنکه از شهر و موطن خود دور مانده غربت زده
تصویری از غربت دیده
تصویر غربت دیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرب دیده
تصویر ضرب دیده
ویژگی عضو آسیب دیده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
آنکه از شهر و وطن خود دور و مهجور باشد. غربت دیده. (آنندراج) :
رنگ و بو پردۀ بینائی بلبل شده است
یک نفس شبنم غربت زده مهمان گل است.
صائب (از آنندراج).
- امثال:
غربت زده مهربان باشد. (امثال و حکم دهخدا ذیل غربت)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ / دِ)
آسیب و صدمه دیده
لغت نامه دهخدا
تصویری از غربت دیدن
تصویر غربت دیدن
آوارگی کشیدن بغربت رفتن جلای وطن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضربه دیده
تصویر ضربه دیده
کوفته کوسته آن که بوی ضربه و آسیبی رسیده ضربت خورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعبت دیده
تصویر لعبت دیده
مردم چشم مردمک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرب دیده
تصویر ضرب دیده
آسیب دیده صدمه خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
دور افتاده آواره در به در آنکه از شهر و موطن خود دور مانده غربت زده
فرهنگ لغت هوشیار